English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (7195 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
topple U برگشتن واژگون کردن
toppled U برگشتن واژگون کردن
topples U برگشتن واژگون کردن
toppling U برگشتن واژگون کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inside out <idiom> U داخل به خارج برگشتن ،واژگون شدن
capsized U واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsize U واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsizes U واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsizing U واژگون کردن کشتی واژگون شدن
overturns U واژگون کردن
upsets U واژگون کردن
to keel over U واژگون کردن
upsetting U واژگون کردن
rock the boat <idiom> U واژگون کردن
upset U واژگون کردن
overturned U واژگون کردن
overturn U واژگون کردن
overturn U واژگون کردن برانداختن
capsizing U واژگون کردن قایق
capsize U واژگون کردن قایق
capsized U واژگون کردن قایق
overturns U واژگون کردن برانداختن
overturned U واژگون کردن برانداختن
capsizes U واژگون کردن قایق
subverting U درون واژگون سازی کردن
subverts U درون واژگون سازی کردن
subvert U درون واژگون سازی کردن
to turn over U واژگون کردن کارکردن دراوردن
subverted U درون واژگون سازی کردن
perseverate U اصراردر برگشتن کردن
reversing U نقض کردن واژگون کردن
reverses U نقض کردن واژگون کردن
reversed U نقض کردن واژگون کردن
reverse U نقض کردن واژگون کردن
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
blenching U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenched U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenches U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blench U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
topsy turvy U واژگون
subversive U واژگون
subversives U واژگون
topsy-turvy U واژگون
overturning U واژگون
upside down U واژگون
converse U واژگون وارونه
upsetter U واژگون کننده
conversed U واژگون وارونه
turn over U واژگون شدگی
subverts U واژگون ساختن
purls U واژگون شدن
purling U واژگون شدن
overturns U واژگون سازی
purled U واژگون شدن
eversible U واژگون شدنی
overturned U واژگون سازی
to turn turtle U واژگون شدن
overturn U واژگون سازی
purl U واژگون شدن
eversion U واژگون سازی
overset U واژگون ساختن
subverting U واژگون ساختن
converses U واژگون وارونه
conversing U واژگون وارونه
subverted U واژگون ساختن
subvert U واژگون ساختن
reversal U واژگون سازی واژگونی
keels U واژگون شدن افتادن
inverts U انحراف سخن واژگون
reversals U واژگون سازی واژگونی
keel U واژگون شدن افتادن
inverting U انحراف سخن واژگون
invert U انحراف سخن واژگون
turn turtle U واژگون شدن ناو یا قایق
upset _ U واژگونی واژگون سازی اشفتگی اضطراب
irreversibly U چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
roll around <idiom> U برگشتن
abjeure U برگشتن از
retroflex U برگشتن
come back U برگشتن
to go back U برگشتن
sheer U برگشتن
reverse U برگشتن
resile U برگشتن
get back <idiom> U برگشتن
returned U برگشتن
double back <idiom> U برگشتن
to put back U برگشتن
regurgitating U برگشتن
go back U برگشتن
backslide U برگشتن
hark back U برگشتن
returns U برگشتن
reversed U برگشتن
returning U برگشتن
return U برگشتن
deviates U برگشتن
deviate U برگشتن
reverses U برگشتن
reoccurring U برگشتن
to turn turtle U برگشتن
on the way back U در برگشتن
regorge U برگشتن
deviated U برگشتن
reverts U برگشتن
reverting U برگشتن
reverted U برگشتن
revert U برگشتن
lapse vi U برگشتن
reversing U برگشتن
to come back U برگشتن
deviating U برگشتن
regurgitates U برگشتن
reoccurrence U برگشتن
repullulate U برگشتن
recrudesce U برگشتن
regurgitated U برگشتن
chare U برگشتن
regurgitate U برگشتن
ballast U هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
rebounding U پس زدن برگشتن
till his return U تا موقع برگشتن او
introspect U بخود برگشتن
apostatize U از دین برگشتن
resile U به عقب برگشتن
remigrate U از مهاجرت برگشتن
to fall away U برگشتن مرتدشدن
rebounded U پس زدن برگشتن
to bounce [cheque/check] U برگشتن [چکی]
head off <idiom> U به عقب برگشتن
rebounds U پس زدن برگشتن
go back on <idiom> U به عقب برگشتن
swindled U ورق برگشتن
capsizing U برگشتن قایق
swindle U ورق برگشتن
swindles U ورق برگشتن
capsize U برگشتن قایق
capsized U برگشتن قایق
capsizes U برگشتن قایق
rebound U پس زدن برگشتن
untread U برگشتن بازگشتن
charring U جسم زغال برگشتن
repatriating U بمیهن خود برگشتن
recoiled U بحال نخستین برگشتن
chars U جسم زغال برگشتن
recoiling U بحال خود برگشتن
repatriates U بمیهن خود برگشتن
to return to the fold [family] U به خانواده خود برگشتن
recoiled U بحال خود برگشتن
recoil U بحال نخستین برگشتن
char U جسم زغال برگشتن
come back <idiom> U به فکر شخص برگشتن
come back <idiom> U برگشتن به جایی که حالاهستی
recoil U بحال خود برگشتن
repatriation U برگشتن یا برگرداندن به میهن
retract U عقب کشیدن برگشتن
home U شهر بخانه برگشتن
to throw back U به تبار خود برگشتن
repatriations U برگشتن یا برگرداندن به میهن
retracts U عقب کشیدن برگشتن
repatriate U بمیهن خود برگشتن
retracting U عقب کشیدن برگشتن
repatriated U بمیهن خود برگشتن
recoiling U بحال نخستین برگشتن
retracted U عقب کشیدن برگشتن
recoils U بحال خود برگشتن
recoils U بحال نخستین برگشتن
homes U شهر بخانه برگشتن
relapse U مرتد بحال نخستین برگشتن
put about U تغییر جهت دادن برگشتن
counter recoil U برگشتن لوله پس از عقب نشینی
relapsing U مرتد بحال نخستین برگشتن
bear up U برگشتن قایق بسمت باد
recovery U برگشتن به عملیات طبیعی پس ازخطا
backcross U چند پشت بعقب برگشتن
recoveries U برگشتن به عملیات طبیعی پس ازخطا
overturns U معلق شدن برگشتن وسیله
relapsed U مرتد بحال نخستین برگشتن
relapses U مرتد بحال نخستین برگشتن
overturned U معلق شدن برگشتن وسیله
overturn U معلق شدن برگشتن وسیله
to turn around U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
get back at <idiom> U صدمه زدن شخص ،برگشتن به چیزی
to head back U برگشتن [از جایی که دراصل آمده اند]
bear off U برگشتن قایق بسمت مخالف باد
to turn back U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
procedure turn U دور زدن برای برگشتن در مسیر
undoes U برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
undo U برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
to hark back U برگشتن) درگفتگوی ازتوله شکاری که اندکی برمیگرددتاردشکار رادوب
rebounded U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebound U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounding U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounds U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
recycling U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
draws U ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
recycles U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycle U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
draw U ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
cradled U نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com